چشم فروخوابانیدن. (مقدمه الادب زمخشری). نادیده گرفتن. چشم پوشی. صرف نظر. تعمیه. گذشت. اغماض. تغافل. آسان گیری و تساهل. رجوع به غمض شود
چشم فروخوابانیدن. (مقدمه الادب زمخشری). نادیده گرفتن. چشم پوشی. صرف نظر. تعمیه. گذشت. اغماض. تغافل. آسان گیری و تساهل. رجوع به غَمض شود